ارکان وجود انسان، همان مواد تشکیل دهنده­ی نفس و قالب انسان هستند و به عنوان پیش­فرضی برای وجود می­باشند. اگر این مواد نباشند هیچ موجودی نمی­تواند به وجود آید.

قیمت 100,000 تومان

نمایشگر تمام صفحه محتوا
اشتراک 0دیدگاه 44 بازدید

برگزیده ای از کتاب :

اجزای نفس انسان: ارکان، دعائم، طبایع

ارکان وجود انسان، همان مواد تشکیل دهنده­ی نفس و قالب انسان هستند و به عنوان پیش­فرضی برای وجود می­باشند. اگر این مواد نباشند هیچ موجودی نمی­تواند به وجود آید.

آب، خاک، نور، نار، ریح و ظلمت موادی هستند که قالب وجود موجودات را – که به آن نفس می­گویند – می­سازند. این قالب در بدن انسان با سایر موجودات، متفاوت است. نفس (قالب، نقشه وجودی، ساختمان وجودِ) انسان علاوه بر داشتن ارکانِ نامبرده شده – که این ارکان، شأنی مادی و دنیایی دارند-، رکنِ دیگری نیز به نام روح انسانی دارد که از شأنی اُخروی دارا می­باشد. همین مسئله وجهِ تمایزی بین انسان و سایر موجودات است. به عبارت دیگر، موجودات دیگری نیز وجود دارند که دارای روح می‌باشند اما روح انسان، با سایر موجودات، متفاوت است.

این ساختمان و قالب در بدن انسان، دارای چهار ستون کناری و یک ستون مرکزی بوده و در چهار طبقه (یا چهار مرتبه­ی وجودی) بنا شده است. در مورد ستون­ها و مرکز این ساختمان، در ادامه توضیح داده خواهد شد. اما در مورد این مراتب و طبقات باید گفت که این طبقات، مجموعه­ای از ویژگی­های تمامی کائنات است که در بدن انسان گرد آمده است. یعنی هر آنچه که در آفرینش سایر نفوس به کار رفته است در نفس انسان نیز وجود دارد.

اولین مرتبه از نفس انسان، نفس نباتی است که این نفس، خود شامل نفس جمادات نیز هست. دومین مرتبه، نفس حیوانی است که علاوه بر خاصیت رشد کنندگی در گیاهان، مانند حیوانات، دارای حواس پنج­گانه نیز می­باشد. سومین طبقه از نفس انسان، نفس ناطقه­ی قدسیه است که شبیه به نفوس افلاک و فرشتگان است و در نهایت، چهارمین طبقه­ی نفس، نفسِ کلیه­ی الهیه است که شامل روحِ خداوند متعال می­باشد. این روح، از مقوله­ی امرِ خداوند متعال است و بسیار لطیف است.

امر به معنای کار یا دستور می­باشد. این دستور در مورد انسان، بسیار ویژه است و با بقیه­ی دستورات خداوند متفاوت و از همه مهم­تر و والاتر است. این دستور، فی حَدِّ ذاتِه، شکلی ندارد اما برای اینکه بتواند مختصِّ به انسان شود باید قالبی بپذیرد و لذا این دستور در قالب نفس، پدیدار می­شود. به عبارت دیگر، این دستور مانند بخشنامه­ای از طرف خداوند متعال به فرشتگان است مبنی بر این که باید انسان ایجاد بشود و لذا برای امتثال این دستور، فرشتگان الهی، ماموریت یافتند تا این دستورِ ویژه را اجرا نمایند و همه تحت فرمانِ این دستور کار کنند تا سازوکاری برای ایجاد قالب و نفس برای انسان ایجاد شود. لذا ملائکه، آب و خاک و… را با هم مخلوط کردند و مَرکَبی آفریدند که برای سوار شدنِ راکب – که همان روح باشد – مناسب باشد. این راکب، همان دستوری است که این مرکب را اداره می­کند و آن را تحت کنترل دارد.

پس این ارکان، در سایر موجودات نیز وجود داشت ولذا اگر انسان هم از این ارکان ساخته می­شد بالطبع، دارای ویژگی­های این موجودات نیز می­گشت. فقط، تنها فرقی که انسان با سایر موجودات داشت، امرِ ویژه­ای بود که به انسان اختصاص یافته بود و در مورد سایر موجودات، این دستور وجود نداشت.

نفوس انسان­ها
در یک نوعی از دسته بندی، نفوس انسان ها به دو دسته تقسیم می­شوند:

نفس مؤمن، نفس کافر. نفس مؤمن، از نور و به شکل نور و از جنس نور بوده و به کمک عقل تشکیل شده است. در حالی که تمام وجودِ نفس کافر، از آتشى تشکیل یافته است که به واسطه شیطنت­هایی که داشته است ایجاد شده است. پس کافر، به شکل آتش می­باشد و همانند آتش، ویژگی­های آن را داراست.

همانطور که گفتیم؛ انسان از دو جنبه­ی دنیایی (شأن زمینی، مادی) و آخرتی (شأن آسمانی، ماورائی) تشکیل یافته است.

زمانی که این دو شأن در کنار یکدیگر قرار بگیرند انسان در زمین، می­تواند حیات پیدا کند. وقتی هم که خداوند متعال، این دو جنبه­ را از یکدیگر جدا سازد مرگ فرا رسد. مرگ، جدایی بین جسد با روح و نور است. روح و نور، شأن آخرتی دارند و لذا جسد را که از مواد موجود در دنیا ساخته شده و شأن دنیایی دارد، ترک گویند و به آسمان­ها و به سوی قدرتِ نخست و جوهرِ اولیه­ی خود باز می­گردند. پس بنابر مطالب بالا، نتیجه می­گیریم که زندگى در زمین است و مرگ در آسمان.

پس از متروک شدنِ بدن، جسد به تدریج از بین می­رود و با مواد اولیه­ی خود که در زمین بوده است و به مروز زمان با آن ممزوج می­شود و با تحلیل رفتنِ آلات جسمانیه، نفس ناطقه و شأن اخروی انسان، از بدنش فارق شده و به مبدأ خودش عود می­کند و در کنار آن مبدأ باقی می­ماند ولی مانند شأن دنیایی با اصلِ خود، ممزوج نمی­شود.

سِرّ فساد و در هم ریختنِ جسد نیز در این است که ریح( باد، هوا)، آب بدن را مى‏مکد و گِلِ وجودِ انسان، خشک و خرد می­شود و در نهایت پوسیده می­گردد.

این مرگ و جدایی براى بنده مؤمن، واسطه­ای برای رحمت است زیرا قبل از مرگ، مبتلا به بیماری می­شود تا گناهانش آمرزیده و درجاتش رفیع­تر شود و هر چه زودتر خداوند متعال را دیدار نماید. این بیماری­ها به علت گناه و شهواتی است که از روی خطا، فراموشکارى، اجبار و ناتوانى از ناحیه مؤمن رخ داده است. کیفر و عذاب مؤمن فقط در دنیاست، اما کافر در هم در دنیا و هم در آخرت به خاطر گناهانی که از روى عَمد و به خاطر انکار حق، تجاوز از حدود الهی، حسادت و شهوت­رانی انجام داده است عذاب می­شود. روح کافر به خاطر گناهانی که مرتکب شده، آلوده به ناپاکی­هایی گردیده که این آلوگی­ها به واسطه­ی مرگ و ابتلاءِ به آتش، پاک می­شوند. چنان که خداوند فرماید: « (بسیارى از اهل کتاب) از روى حسدى که در سینه دارند (مى‏خواهند شما را پس از ایمان) به کفر برگردانند.» (بقره: 109)

خداوند متعال، این کیفرها را به دو گونه، برای مومنین و کفار اجرا می­کند: یکى از ناحیه روح، و دیگرى تسلط مردم بر یک­دیگر. کیفر روحی، بیمارى و فقر است، و کیفر تسلیطی، نقمت و عذاب می­باشد. چنان که خداوند متعال در قرآن کریم فرموده است: «و این چنین ستمگران را بر اثر آن کارها (گناهان) که مى‏کردند بر یک دیگر مسلط سازیم.» (انعام: 129). پس هر گناهى که از ناحیه روح باشد کیفرش بیمارى و بینوائى است، و آنچه تسلط است جنبه عذاب دارد.

 

نقد و بررسی‌ها

هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.

اولین کسی باشید که دیدگاهی می نویسد “کتاب بررسی چشم و چشم شناسی اسلامی”

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

لطفا برای ارسال یا مشاهده تیکت به حساب خود وارد شوید